6. جایگاه بعضی از تعاریف روانشناسی در قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم و توکلت علی الله
مجموعه ای که با مرگ می افتد و مجموعه ای که بعد از مرگ همراه انسان است
یک انسان را درنظر بگیرید، زندگیای دارد، افکاری دارد، صفاتی دارد، رفتار هایی دارد، مثلا 80 سال زندگی کرده است. بعضی وقت ها عصبی مزاج بوده، بعضی وقت ها آرام بوده است، بعضی وقت ها تند خو بوده، بعضی وقت ها غمگین بوده، بعضی وقت ها افسرده بوده. حالت های مختلف، بعضی وقت ها شاد بوده.
در دین مقداری رشد کرده است، یکسری صفات و رفتار هایی دارد. نسبت به مقولاتی عاطفه دارد، نسبت به مقولاتی احساس دینی دارد. این فرد بعد 80 سال فوت میکند، وقتی فوت میکند جسم مادیاش میافتد. یکسری حالت ها هم دیگر ازش میافتد، یکسری حالت ها همراهش هست. مثلا تندخویی ها ازش میافتد، عصبیت ها، افسردگی ها، اینها همهاش ازش جدا میشود. فلانی این چند سال آخر تندخو بودی، میگوید ببخشید. خب الان چی؟ نه اینها افتاد. دیگه آن حالت ها را ندارد، میلش را هم ندارد، نه دیگر اصلا نه میلش هست نه اثرش هست. اینها با مرگ افتاد، اینها یک چیز هایی بود که بر من عارض بود، جزء من نبود. من!؟ شما کی هستی؟
پس ببینید میّت وقتی فوت میکند یک چیز هایی با خودش آورده است، آنطرف. یک چیز هایی انداخته است، فقط جسم مادی را نیانداخته است، علاوه بر جسم مادی؛ یک سری صفات، رفتار ها، حالات سال ها هم با او بوده است، اینها را انداخته است. پس یک سری صفات را انداخته، یکسری را آورده. یک سری حالات را انداخته، یک سری را آورده است. یک سری عکس العمل ها را انداخته است یک سری را آورده است. آن چیزی که با خودش آورده، یک اسمی دارد. آن چیزی که انداخته یک اسم دیگر دارد.
علاوه بر جسمش یک سری امیال، صفات، رفتار ها، حالات، چی ، چی اینها را انداخته است. که اینها در زندگیاش بروز داشته است. پس یکی جسمش را انداخته، یک مجموعه دیگر را هم انداخته است؛ خود جسم را اگر مجموعه حساب کنیم، یک مجموعه دومی را هم انداخته است. وقتی انسان در حال زندگی است، در آن مجموعه ای که بعد از فوت با خودش میبرد و آن مجموعه ای که میاندازد، این دو با هم است، شاید معلوم نشود که دقیقا چه بوده است؛ تفکیک آن بعد از فوت او معلوم میشود.
مثلا آن چیزی که با خودش برده است را شما بگویید مجموعه الف؛ آن چیز هایی که انداخته است را بگویید مجموعه ب. یعنی شما با یک میّت مواجه بشوید احساس دارد، صفت دارد، بروزات دارد. مثلا الان که حاج قاسم شهید شده است فکر میکنید دیگر ایشان انقلابی نیست!؟ دغدغه حریم اهلبیت(ع) را دیگر ندارد؟ یک چیز هایی را انداخت. اما یک چیز هایی را با خودش برده است؛ لذا اینها باید از هم تفکیک بشود.
نفس و مرکب نفس
بر اساس اسلام آن مجموعه ای که فرد با خودش میبرد گفته میشود نفس و کل دو مجموعه جسم مادی و مجموعه دومی که فرد میاندازد؛ روانیات و حالات و رفتار هایی که فرد میاندازد همه اینها روی همدیگر میشود مَرکب نفس. این دسته بندی خیلی کلی است که اینها دسته بندی جزئی تر هم دارد.
آن امیال، صفات، حالات و رفتارهایی که در انسان است و به صورت رفتار بروز دارد که موقع مرگ انداخته می شود اینها میشود «روان». روان این است، روان محدوده دارد، روان همه چیز نیست. آنهایی که شخص با خودش میبرد آنها دیگر روان نیست.
خب این دسته بندی اولیه، قبل اینکه اصلا اسم بگذاریم، قبل اینکه فرد فوت بکند، یکسری امیال صفات، حالات اینها را با خودش میبرد و یکسری را میاندازد.
آیا این شاخص ها در روانشناسی هست؟ لذا برای تفکیک روانیات از مقولات دیگر باید از اینجاها شروع کرد، آنجایی که مانند هنگام موت می شود مقولات را از هم تفکیک کرد، لذا تا وقتی موضوعات در هم است قابل شناخت نیست
از اینجا باید شروع بشود، دو جور حالات و صفات و امیال وجود دارد؛ بعضی هایش را فرد با خودش میبرد، بعضی هایش را میاندازد. اول قبول داشته باشیم دو دسته و دو جنس است و همه اش حالات است و در هر دو دسته حالات و صفات و امیال و .. است اما دو دسته است. بعد از آن آرام آرام انسان به تعریف برسد؛ بعد یک فرد مراجع که میآید نزد شمای مشاور شما بتوانید تشخیص بدهید الان این مشکلی که دارد، جزء آن مجموعه ای است که فرد با مرگ با خودش میبرد یا جزء آن مجموعه ای است که میاندازد؟ اینها قابل شناخت است.
آنهایی که میبرد بعضی هایش مشکل دارد، آنهایی که میاندازد هم بعضی هایش مشکل دارد. یعنی به حسب مشکل داشتن یا نداشتن، نمیشود دسته بندی کرد. یعنی شخصی که فوت کرده، رفته است این نیست که هرچه با خودش برده است خوبی است، اگر همه اش خوبی باشد که تمام اموات باید جایشان بهشت باشد. اینطور نیست، بعضی ها جهنمی هستند، بعضی ها بهشتی هستند، بعضی ها چنین بعضی ها چنان. پس در آنهایی که فرد میبرد یک سری مثبت و منفی دارد، در آنهایی که میاندازد هم مثبت و منفیات دارد؛ به حسب مثبت و منفی نباید دسته بندی کرد.
وجه افتراق این دو مجموعه چیست؟ آن چیزی که با خودش میبرد و آن چیزی که می اندازد. در هردو مجموعه امیال هست، حالات هست، صفات هست. یک سری جزئیات دیگر هم هست؛ مثلا فشار هایی که هست، عوامل دعوت کننده یا تحریک کننده در هردو مجموعه هست. عوامل بازدارنده در هردو مجموعه هست. آن چیزهایی که مربوط به جنبه غیر مادی انسان است، دو دسته است؛ دسته اول آن چیزهایی که انسان با فوت با خودش میبرد، و آن چیزهایی که انسان با فوت میاندازد.
وقتی ما یک لیوان آب را که نگاه میکنیم میگوییم آب است؛ اما یک شیمیست، میگوید بگذارید به شما بگویم، ان لیوان آب را میآورد در شرایطی که قابل تفکیک باشد. مثلا یک میله میگذارد درونش، این میله به برق وصل است، این میله را که میگذارد یواش یواش شما میبینید اطراف میله شروع میکند قُل قُل کردن، همین آب زلالی که شما می بینید یک چیز هایی مثل گل تهش جمع میشود بالایش هم آب میشود. شما تعجب میکنید، اینکه آب زلال بود! این گِل از کجا آمد!؟
ما مقولات را یکپارچه میبینیم، اما آن شیمیست، میداند و علمش را دارد که چطور تفکیک کند، وقتی تفکیک میکند میگوید ها! این اینقدر گل درش بود اینقدر املاح درش بود که به شکل گل دیده میشود. بالایش آب زلال است، آب مقطر است یا به آب مقطر نزدیکتر است. آن موقع شما میفرمایید که عجب! من سالها این آب را میخوردم نمیدانستم، کار شما درست است. من نمیدانستم من تفکیک نداشتم. الان امروز به من نشان دادید که بله قابل تفکیک است.
یکی از دلایلی که خدا قیامت را میگذارد همین است؛ تا برای ما تفکیک کند، ببینید ماجرایتان چیه. مرگ هم همینطور است برای آدم تفکیک ایجاد میکند. خب چرا خودمان را به قبل مرگ محروم کنیم؟ یک سری چیز ها را بخواهیم بشناسیم باید بعد از مرگ بشناسیم. یک سری موضوعات را بخواهیم بشناسیم باید در قیامت بشناسیم، چرا خودمان را محروم کنیم از صحنه های بعد از دنیا؟ چرا محیط شناختمان را محدود کنیم به دنیا؟ که در دنیا شناخت اینها راه دارد ها. اما وقتی که بعد از فوت میشود راحت شناخت چرا این کار را نکنیم؟
بعد از مرگ معلوم میشود آن چیزی که روانشناسی میگویند روان، و همه را یکپارچه میبینند در حقیقت دو قسمت است؛ یک قسمت آن چیز هایی که انسان با خودش میبرد و یک قسمت آن چیز هایی که ازش می افتد. انسان هم به اختیار خود نمی اندازد، از انسان می افتد.
وقتی شخص فوت میکند یعنی وارد برزخ میشود؛ آن چیز هایی که با خودش میبرد، احساسات، امیال، صفات آنهایی که با خود میبرد، پس برزخی است. چون در برزخ جایگاه دارد و از بین نمیرود. آن چیز هایی که نمیبرد، دنیایی است. امیال دنیایی، صفات دنیایی، حالات دنیایی. مادی هم نیست. دنیا دو قسمت است؛ مادی و دخان. این امیال، صفات، حالات، این فعل و انفعالاتی که بر فرد واقع میشود و فرد با خودش نمیبرد یعنی دنیایی است، در دنیا دیده نمیشود پس دخانی است. پس ما امیال برزخی داریم، امیال دخانی. صفات برزخی داریم، صفات دخانی. فعل و انفعالات برزخی داریم، فعل و انفعالات دخانی داریم. حالا در هر جامعه ممکن است یک اسمی رویش گذاشته بشود، اسم مهم نیست جنس مهم است. جنس برزخی، جنس دنیایی. اینها از هم قابل تفکیک است، قابل شناختن هست با یک مقدار سعی و تلاش اینها قابل شناختن است.
بله. مثلا تمام عصبیت ها، تمام پژمردگی ها، افسردگی ها اینها همه اش حالت های دخانی است. اینها برزخی نیست، فرد اینها را با خودش نمیبرد. تَنگ نظری ها، انواع فشار ها و حالات و رفتار و امیالی که دخانی ها ایجاد میکنند. همه اینها دخانی است. یعنی جنسش در دنیاست و اینها با فوت فرد می افتد و با فرد نمیرود. یک سری مشترکات دارد مثلا هردو کسبی است، یک چیز هایی اش در هردو اینکه مثلا بر فرد واقع میشود اما فرد میتواند ادامه بدهد، میتواند تقویت کند و رشد بدهد و اینها را بتواند جلویش را بگیرد، با اراده میتواند جلویش را بگیرد. به حسب آن چیزی که جنسش برزخی هست، انسان در آسمان ها رشد میکند. هرچقدر هم تقویت کند، انسان رشد میکند اما با این صفات و حالات و رفتار ها دنیایی، هرچقدر هم فرد رشد بدهد فرد اصلا رشد نمیکند اصلا جنسش دخان است. یعنی مثلا کسی که وسواس دارد، اگر از وسواس در بیاید این نیست که رفت در آسمان سوم، کسی که افسردگی دارد از افسردگی در بیاید مثلا شاد و سرحال بشود این نیست که رفت در آسمان پنجم. اینطور نیست. اما آن صفات برزخی؛ هرچقدر فرد در خودش رشد بدهد بعد در آسمان های برزخی بیشتر رشد میکند.
دین به هر دو قسمت میپردازد اما به آن جنبه های برزخی بیشتر میپردازد، چون آنها برای آدم میماند برای این قسمت دخان هم در دین مطالب زیادی گفته شده، کامل. منتها اولویت با قسمت برزخی است. این بحث میتواند مفصل باشد نمیخواهیم زیاد واردش بشویم.
این مجموعه ای که فرد با خودش میبرد در یک دید کلی بهش گفته میشود «نفس» که خب این دسته بندی ها اینطور است. ما اصطلاحا به این قسمت دنیایی که فرد موقع فوت میاندازد میگوییم روان، اینها روان است. چرا؟ روان با دخان تعریف میشود. روان را اگر میخواهیم با روح تعریف کنیم خب باید بگوییم روح دیگر. روح و روان، اینکه بخواهیم روان را تعمیم بدهیم، همه چیز روان است. ببینید اسم گذاری قراردادی است، میشود شما بگویید همه چیز روان است. با چه تعریفی؟ با این تعریف که هرچیزی که انسان دارد، مشکلی نیست یکی به این میگوید نفس، یکی میگوید روان ،یکی میگوید این، یکی میگوید آن. اسم های مختلفی میشود رویش گذاشت. یک روانشناس اگر واقعا میخواهد به همه اینها بپردازد، اشکال ندارد به همه اش بپردازد. با امیال و صفات و حالات برزخی آشنا باشد، با وضعیت نرمال، با بیماری هایش و اینکه چطوری میشود بیماری هایش را برطرف کرد آشنا باشد و بپردازد. آیا روانشناسی رایج اینطور است؟ برای اینکه شخص از آسمان دوم بتواند برود آسمان سوم یاد بگیرد چه صفاتی چه حالاتی چه کار باید بکند، بتواند نسخه بدهد. یا حتی برای ارتفاعات بالاتر، چه رفتاری، چه حالاتی، چه چیزی، چه تقیّداتی چه مسیر هایی؟ اصلا مسیر ها برای حرکت به ارتفاعات چیست؟ روانشناس اسلامی باید با اینها آشنا باشد تا نسخه بدهد.
آیا روانشناسی را می شناسید اینطور باشد؟ روانشناس ها معمولا در آن صفات و رفتار هایی که به آسمان ها ارتباط دارد وارد نمیشوند. برای عبور از آسمان اول و وارد آسمان دوم شدن شما باید اهلبیتی بشوید، خب روانشناس اصلا در این حیطه وارد نمیشود. برای اینکه شما آسمان هفتمی باشید باید جزو عبادالله باشید. روانشناس اصلا در این حیطه وارد نمیشود. به زبان میگوید همه چیز روان است اما وارد نمیشود. اگر راست میگویید شما وارد شوید ، چرا وارد نمیشوید؟ اصلا با مقوله آسمان ها آشنایی دارید؟ میگوید نه آسمان ها چیست؟ روانشناس اصلا در کلیت ها هم وارد نمیشود چه برسد به جزئیاتش! میدانید با کدام دین، با کدام مکتب میشود در آسمان ها رشد کرد؟ میگوید من اصلا دین ندارم، مکاتب را اصلا قبول ندارم؛ خیلی از روانشناس ها به زبان تمامیت خواه هستند اما عملا خود را محدود به حالات روانی فرد میکنند.
وقتی یک مراجع نزد مشاور میآید مشکلش این نیست که من میخواهم در برزخ رشد کنم، نمازم نمازی نیست که مرا رشد بدهد، نمازم را چکار کنم؟ کسی که مسئلهاش این است پیش مشاور نمیآید و شما هم بعنوان روانشناس درس این موضوع را هیچوقت نمیخوانید اصلا جزو عناوین درسی روانشناسی نیست. وقتی که با تفکیک بین مقولات برزخی و دخانی آشنا باشید میبینید که روانشناس، عمدتا با دخان سر و کار دارد. با مقولات و حالات و امیال و صفات و فعل و انفعالات دخانی انسان سر و کار دارد. و مراجعینی هم که پیش روانشناس میآیند مشکلشان در این قسمت هاست، مشکلشان جسمانی نیست، مشکل جسمانی داشته باشند پیش پزشک میروند. مشکل قسمت های برزخی داشته باشند، پیش دینشناس میروند. مشکل در قسمت های دخانی داشته باشند پیش روانشناس میروند.
در برزخیات و دخانیات اخلاق وجود دارد؛ اخلاقیات برزخی، اخلاقیات دخانی یا خلقیات برزخی و خلقیات دخانی. هردوقسمت از قبل تولد میتواند باشد و در حین زندگی هم شخص میتواند رشد بدهد. بعضی عوامل هست که شخص میتواند رشد بدهد و کم و زیاد کند، بعضی چیز ها را انسان با اراده اش دنبال میکند. یعنی مشترکات زیاد است اما خب اینها قابل تفکیک هم هستند. رفتار های برزخی خب رفتار های خاصی هستند مثلا أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری شما با نماز به محضر بیا. اصلا در دخان مطرح نیست، این مقولات اصلا عنوانش هم مطرح نیست. نمازی بخوان که مثلا انفاق بکنی، این کار را کن برکتت بیشتر بشود، اینها در دخان مطرح نیست و روانشناسی به این چیز ها نمیپردازد. روانشناسی عملا به خیلی از چیز های برزخی نمیپردازد اصلا وارد نمیشود. اسماً تمامیت خواه است و میگوید همه مقولات زیرمجموعه من است اما در عمل نه اصلا وارد نمیشود. جالب است از این جنبه مثل فقه است؛ فقیه میگوید همه موضوعات زیرمجموعه فقه است اما عملا شما به چی دارید میپردازید، ان چیز هایی که در رساله های عملیه لیست میکنند؛ میگویید خب اینها که همه چیز نشد.
شما میگویید فقه همه اعتقادات و صفات و رفتار ها را شامل میشود اما در رساله های عملیّه شما عملا به همه اینها نمیپردازید. میگویند که این چیزی که ما داریم میپردازیم تخصیصی از معنای حقیقی فقه است. خب همین را بگو، شما بگو من فقیه هستم در این موارد اختصاصی، چرا میگویی که فقیه همه چیز زیر مجموعه اش است اما در عمل محدود.
روانشناس هم همینطور رفتار میکند، در کلام میگوید که همه چیز زیرمجموعه روان است، در عمل آن چیزی که بهش میپردازد عمده اش جنبه های دخانی است. یک انسان روانی وقتی که فوت میکند، دیگر روانیات برش حاکم نیست، فارغ از روانیات است، یعنی شما در تیمارستان میبینید آدم ها روانی هستند، اینها فوت میکنند روانشان را میاندازند، همین رفتار ها و افکار و گرایشات و امیال عجیب و غریب که میبینید، با فوت اینها میافتد. چون این حیطه، حیطه دخان است و روانشناس در این موضوعات تمرکز دارد.
پسورد فایل : ندارد گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید