5. میزان و معیار انسانیت
میزان انسانیت و معیار انسانیت در سوره ابراهیم (ع)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
میزان انسانیت و معیار انسانیت را باید در آیه اول سوره ابراهیم(علیه السّلام) جستجو کنیم. انسانی که طبق قرآن توسط رسول الله (ص) دارد از ظلمات بسوی نور جریان داده میشود. رفتار این فرد در قبال رسول الله (ص) ایمان و عمل صالح است، یا طبق واژه دیگر «عَبد»، تا رسول الله امت را حرکت بدهند، ایشان طبق قرآن حرکت میدهند. چه یک انسان، چه یک خانواده، چه جمع دوستان و چه اجتماع، و این موضوعی هست که فقط به یک نفر ربط پیدا نمیکند، همه باید اینطور باشند. آیه این هست که«الر کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» یا رسول الله شما تمام مردم را از ظلمت ها به نور حرکت بدهید. برای اینکه این تحقق پیدا بکند، باید تمدن شناس، جامعه شناس، متخصص اخلاق، متخصص دین، متخصص روان، روانشناس، متخصص خانواده اینها باهم جمع بشوند، با هم فکر کنند. اولا سوره ابراهیم(علیه السّلام) را خوب بلد باشند و بعد فکر کنند، این انسان برای اینکه بخواهد اینطور بشود، طبق آیه اول سوره ابراهیم(علیه السّلام) باید چه بشود؟ این انسان بعضی اوقات درون خودش است، بعضی اوقات درون خانواده است، بعضی اوقات در جمع دوستان است و بعضی اوقات در جامعه است. یا به نوعی انسان در همه این قسمت ها هست. لذا همه این متخصصین باید بنشینند با یکدیگر به یک برنامه واحد برسند، در آن برنامه واحد سهم تمدن شناس چیست؟ سهم جامعه شناس چیست؟ سهم روانشناس چیست؟ سهم متخصص خانواده چیست؟ سهم دین شناس چیست؟ و هر کدام از بُعد و حیطه خودشان چه رفتاری باید انجام بدهند.
خانواده در حال حرکت بجای خانواده ایستا
همانطور که در یک مدرسه برای رشد یک بچه، انجمن اولیا و مربیان شکل میگیرد. میگویند در پرورش و تعلیم و تربیت این بچه، هم معلم نقش دارد و هم والدین پس باید اولیا و مربیان جمع شوند و با یکدیگر تعامل کنند. چهطور درباره پرورش انسان بگوییم که نه فقط مشاور باید حرف بزند؟ راهکار این است که یک سلسله همایش ها یا نشست هایی باشد، در آنجا از متخصصین مختلف دعوت بشود، ابتدا همه این متخصصین از این رشته ها که مطرح شد و احیانا بعضی رشته های دیگر، ابتدا برای همهشان، سوره ابراهیم(علیه السّلام) تدریس شود، ابعاد و زوایایی از سوره ابراهیم(علیه السّلام) در طی چند جلسه مطرح شود، بعد گفته شود که خب حالا جایگاه خودتان را پیدا بکنید. در سوره ابراهیم(علیه السّلام) در این مسیری که انسان باید حرکت بکند، جایگاه خودتان را تعریف کنید. در قسمت مشاوره و روانشناسی، اساتید روانشناسی جایگاه شما کجاست؟ خانواده تراز، انسان تراز برای شما چیست؟ یک انسانی که، پیوسته در حال حرکت باشد، با اتصال به ولایت رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلّم) پیوسته در حال حرکت باشد، و اگر در حال حرکت باشد، دیروز و امروزش باهم فرق دارد. شما از اینجا متوجه میشوید که کسی تغییر کرده یا نه؟ در ماشین شما دارید حرکت میکنید، میگویید که من در حال حرکت هستم. به چه نشانی؟ به این نشانی که اشیاء از جلوی چشم من دارند عبور میکنند. صحنه ای که در یک ساعت پیش بودم الان دیگر نیستم.
مشکلات در خانواده ساکن به وجود می آید
ما عملا با انسان ساکن مواجه هستیم، برای انسان ساکن مدام مشکل پیش میآید و یک روانشناس برای این خانواده چهکار میخواهد انجام دهد؟ فقط میخواهد آن مشکلی که برایش پیش آمده را برطرف کند. در این صورت مدام در آن فرد مشکل ایجاد می شود و مشاور روانشناس می خواهد مدام آن را برطرف کند. این نوع رفتار مانند رفتار رفتگرشهرداری است، مدام خانواده ها آشغال تولید کنند و رفتگر ها هم بخواهند جارو کنند! این چه کاری است؟ اگر انسان در مسیر صحیح بیفتد، کمتر آسیب میبیند. انسان در حرکت، آن هم در این مسیر الی الله، کمتر آسیب میبیند، یکسری آسیب ها اصلا به سمت او نمیآید. یکسری آسیب ها اگر بیاید و اصابت کند، به زودی برطرف میشود.
مشاور روانشناس باید سوق دهنده باشد
انسانی که خداوند در قرآن دارد توصیف میکند، انسان در حرکت است. ولی یک روانشناس، پذیرفته است که با انسان ساکن سر و کار داشته باشد. یعنی اساس علم روانشناس مشکل دارد، اساس نگرش یک روانشناس اشکال دارد، به عنوان رفتار، اساس رفتار شمای روانشناس اشکال دارد. چون میگویید اشکالی که در فرد ایجاد شده را برطرف کنیم، نمیگویید فرد را به قطارش برسانیم و در کوپه خودش قرار بدهیم. اشکال او را برطرف کنیم، بدویم و به قطار خودش برسانیم و در کوپه خودش او را مستقر کنیم و خیالمان راحت بشود. بگوییم رسیدی؟ نشستی؟ همراه خانواده قرار گرفتی؟ خب بسلامت، بروید جلو به مشهد هم رسیدید پیش امام رضا(علیه السّلام)، التماس دعا.
نقش مشاور، نقش روانشناس باید این باشد. مثل مامور راه آهن، قطار راه افتاده، همه رفتند و مثلا یکی از اعضای خانواده جا مانده، شما به بقیه میگویید شما راه بیوفتید و بروید، حرکت شما متوقف نشود. یا جمع دوستان رفتند و یک نفر جا مانده است، شما با قطار بعدی سوارش میکنید. به سرعت و با عزّت و احترام سوارش میکنید، جا برایش تهیه میکنید. بعد زنگ میزنید و با دوستان او هماهنگ میکنید که دوست شما سوار شد ها. آن ها آرامش بگیرند، بعد میگویید که رفتید حرم ما را هم دعا کنید، خداحافظی میکنید و برمیگردید.
آدم ها باید سوار قطار به سوی حرکت و به سوی کمال باشند، سوار قطار از ظلمات به سوی نور باید باشند، و توی این مسیر، تمدن شناس باید این قطار را در خلال زمان طراحی کند، جامعه شناس این قطار را در زمان حال طراحی کند و کارش را دنبال کند، متخصص خانواده این قطار را به صورت کوپه، کوپه، ببیند و هر کوپه آدم ها باهم مشکلی نداشته باشند. انسان شناس یا روانشناس هر فرد در این قطار را به صورت فردی ببیند. گمشده ما انسان در حرکت و جامعه در حال حرکت است. اگر این نباشد، متخصصین بسیاری از رشته ها میشوند رفتگر شهرداری، جامعه ساکن مدام آسیب دارد و رفتگران هم باید آماده باشند مدام رفتگری کنند. در این صورت غرب دارد با پیشرفتش سوپرمَن میسازد و ما ها داریم سوپورمَن میسازیم.
اگر میخواهیم جامعه خوب جلو برود باید تعاملی بین این چند رشته انجام بشود، بدون تعامل فقط روانشناس بخواهد کار انجام بدهد، کافی نیست. حتی مثلا رسانه های جمعی عمده اینها باید پای کار بیایند و آنجا همه اینها باشند. مثلا شورای انقلاب فرهنگی متصدی این ماجرا باشد، همه را پای کار بیاورد. آقا ما میخواهیم آیه اول سوره ابراهیم را توی کشور پیاده کنیم. به جای بخشنامه های بیخودی و به در و دیوار زدن، ما میخواهیم آیه اول سوره ابراهیم(علیه السّلام) را پیاده کنیم. زمان بگذاریم، در موضوعاتی پنج سال و در موضوعات دیگری ده سال، آیه اول سوره ابراهیم(علیه السّلام) در کشور پیاده شود. چه کسانی باید در این ماجرا باشند؟ یک لیست بلند بالا از متخصصین در رشته های مختلف و مسئولیت های مختلف، نیاز است دعوت شوند و دوره آموزشی برایشان گذاشته شود و همه ملزم بشوند که این ماجرا را اعمال کنند. مشاورین دعوت بشوند، روانشناس ها دعوت بشوند، که در ماجرای آیه اول سوره ابراهیم(علیه السّلام) جای شما کجاست؟ خودتان تعریف کنید، خودتان جایگاهتان را مشخص کنید، خودتان بگویید باید چه رفتار هایی بکنید. این لیست که در بیاید، بعد این در کل کشور ابلاغ بشود، دیگر از این به بعد همه باید اینکار را انجام بدهند.
باید جامعه را حرکت داده شود، ولی کسی در جامعه این کار را نمیکند. آداب حرکت به بچه یاد داده نمی شود. به بچه قرآن یاد میدهیم، کاردستی یاد میدهیم ولی اینها به حرکت ربط ندارد. این بچه، دختر یا پسر، پنج سال بعد میبینید که اصلا قرآن یادش نیست. چرا؟ چون پدر و مادر او را به قرآن خواندن وادار کرده بودند، خروجی مدارس قرآنی کشور ما چیست؟ این انسان که حافظ قرآن شد، آیا یک انسان برتر در جامعه میشود؟، یک اثر برتر در جامعه میگذارد؟ یا این هم یک آدمی میشود مثل بقیه آدم ها؟ پس ما چهکار کردیم؟ شما چند سال فقط به بچه حفظ قرآن آموزش دادید؟ ما باید بچه را حرکت بدهیم. من مشاور باید به اینجا برسم.
دیدگاهتان را بنویسید