9. شخص و شخصیت
شخص و شخصیت در قرآن کریم
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
شخص بودن
شخص آن اصل و ماهیت انسان میشود، آن کسی که حاکمیت دارد بر این وجود بشری و شخصیت بروز یا بروزات شخص است؛ این خلاصه بحث است. خب در قرآن ما میخوانیم که اصل انسان، روح انسان هست که خداوند این روح را از طین خلق کرده است.[1] آن خاک مخصوص را خداوند میفرماید طین یا طبق احادیث گفته می شود طینت؛ یعنی بخشی از آن طین خاص، می شود طینت. عموم انسان ها اصلشان روحشان هست، لذا توقع هست که رفتار هایشان به حسب روح انسانی باشد نه به حسب جسم مادی.
موجودات مختلف جسمشان کما بیش شبیه جسم ما هست. مناسب جسم نباید رفتار کنیم، کسی که پرورش اندام کار می کند، مناسب جسم دارد رفتار میکند. میگوییم آقا شخصیتت را پرورش بده چرا جسم را پرورش میدهی؟ یعنی کسی که تمام زندگیاش ورزش رزمی یا ژیمناستیک یا آکروبات یا چیزی است که فقط به جسم ارتباط دارد، چرا اینقدر به جسم میپردازی؟ شخصیتت کجاست!؟ یعنی شخص شما این جسم شما نیست، بروزات شخص شما کجاست؟ چیزی که از شخص شما توقع میرود کجاست؟
اصل انسان ها روح انسان ها است و در احادیث توضیح و تذکر داده میشود که محبّان و شیعیان اهلبیت(علیهم السّلام) یک اصلیّت برتر هم دارند و آن وجود نوری آنهاست؛ نور عرشی. که در احادیثی این قسمت توضیح داده میشود، اولین چیزی که خداوند خلق کرد نور رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلّم) درون پهنه شهود بود؛ این نور چندصد هزار سال عبادت میکرد، بعد خداوند این نور را دوتا کرد، آن دوتا نور باهم مدت های مدیدی خداوند را عبادت میکردند بعد خداوند این دوتا نور را سه تا کرد. بعد از مدت ها این سه تا را پنج تا کرد، بعد از مدت ها این پنج تا را چهارده تا کرد، بعد از مدت ها از هرکدام از این 14 نور، قسمت های ظریفی را خداوند…
اینها مثل چهارده تا شاخه درخت حالا خداوند شاخ و برگ های ریزِ نوری داد. البته تشبیه میشود نور به ازای برگ به مثابه برگ. که گفته میشود آن اصل شیعیان است. من میآیم توی باغ وحش میبینم که یک گوریل دارد جست و خیز میکند، خب گوریل است. چه جست و خیز خوبی هم میکند، چه مؤدب غذایش را میخورد به موقع میرود میخوابد. بعد میبینم که یک آدمی هم آنجا هست او هم رفتار گوریل را انجام میدهد؛ مثل گوریل جست و خیز میکند، یک گوشه غذا میخورد، به موقع میخوابد بهش میگویم که آقا مگر شما انسان نیستی؟ میگوید چرا. میگویم خب چرا در حد یک گوریل داری رفتار میکنی؟ میگوید خب ما دوتا هم قد هستیم، شکل های مان هم خیلی شبیه به هم است چرا مثل او رفتار نکنم؟ شما مگر او را تحسین نمیکنید؟ چطور او این کار را میکند تحسین میکنید میگویید به به! چه گوریل مؤدبی، من آن کار را انجام بدهم مرا تحسین نمیکنید. میگوییم که آدمِ حسابی شما حیوان که حیوان نیستید. ببینید در قالب یک مثال داریم اصل انسان را مطرح می کنیم، ما دنبال چه هستیم؟ برای چه این شخص را مؤاخذه میکنیم؟ شما انسان هستید! حالا توجه به او میدهیم. اصل شما روح انسانی هست! این موجود این جانور است، اصلش روح حیوانی است، شما در اصل خیلی باهم تفاوت دارید به تبع این اصل در نوع ادراکتان، در نوع تعقلتان خیلی متفاوت هستید. او کمالش همین حیوان بودن است، کمال تو انسان عبد بودنت است. در مسیر رشد بودنت هست. اینکه در مسیر شرح صدر باشید. ببخشید شرح صدر هم مهم نیست ها، شرح صدر به سوی اسلام أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ شما باید این باشید. حالا به چه چیزی داریم توجه میدهیم؟ به اصل او و مطابق اصل او رفتار کردن. اصل او میشود شخص، مطابق اصل رفتار کردن، آن توقعی که از او داریم میشود شخصیت. انتظاری که داریم؛ تو این هستی، مطابق این باید رفتار کنی، این میشود شخصیت.
اول شخصات را بشناس، اصل شما با اصل آن گوریل یکی نیست، شما خیلی تفاوت دارید. شما توی بعضی کارتون ها میبینید که یک انسان رفتار یک حیوان را انجام میدهد. مثلا در فیلم تارزان مطرح میشود یا در فیلم عصر یخبندان یک فیل احساس میکند یک موش است. انتظار داریم هر موجودی توی جایگاه خودش رفتار کند شخص خودش را بشناسد و شخصیت خودش را بروز بدهد. بله به این انسان گیر میدهیم بعد میگوییم که حالا شما اصلا اهلبیت(علیهم السّلام) را میشناسید؟ میگوید بله. در کوچکی برای امام حسین(علیه السّلام) کلی سینه زدم. میگویید اصل شما نور عرشی است، نور عرشی متصل به یکی از اهلبیت(علیهم السّلام) این می شود شخصیت. آن انتظاری که از او داریم میشود شخصیت. من انتظار داشتم شما اینگونه باشید، این شخصیت است. هر چیزی که شما میخواهید بگویید این میشود شخصیتی که از او میخواهید. میگوید آخه این گوریل چی؟ شما میگویید من از این گوریل انتظار ندارم. یعنی شخصیت گوریل همین است که دارد بروز میدهد.
این شخص بودن انسان مهم است، اصل عموم انسانها طینتشان هست و خصوص از انسان ها یعنی شیعیان و محبّان اهلبیت(علیهم السّلام) اصلشان نور عرشی شان است. یک چند کلام کوتاه درباره اصل انسان.
شخصیت انسان
خب حالا انتظار داریم که انسان با توجه به این اصل رفتار بکند. مثلا در یوم سوم قیامت که در سوره فجر صحبت میشود ببینید. آن کسانی که پایین افتادند همه دست و پا دارند، نفس مطمئنه هم دست و پا دارد. همه آن کسانی که پایین افتادند روح دارند، نفس مطمئنه هم روح دارد. تفاوت چیست؟ نفس مطمئنه متناسب با آن اصلی که هست دارد رفتار انجام میدهد. مطمئنه به ربّ. اصلا مفهوم مطمئن متعدّی است؛ مطمئن به چه؟ به یک چیزی باید وصل باشد، طبق قرآن. باید به یک چیزی بند باشد، اینکه من انسانم، این انسان بودن در یوم سوم قیامت میشود الْإِنْسانُ همه میریزند پایین هیچ کاری هم نمیتوانند انجام بدهند.
ما در بالا ما شخصیت عرشی داریم؛ یعنی بروز شخص درون عرش، در این پایین هم ما شخصیت اجتماعی داریم. شخصیت اجتماعی نه اینکه این فرد چقدر از دست و پایش استفاده میکند؟ خیر مقایسه با گوریل و میمون و اینها نیست. زور بازویش چقدر است؟ آنهایی که مسابقه مثلا مچ اندازی میگذارند این حاکی از شخصیت نیست، نه این قدرت بدنی است. پس شخصیت کجاست؟ وقتی که این فرد میآید وارد مجلس میشود آیا مطابق اصلاش رفتار میکند یا خیر؟ یعنی چه؟ بالا و پایین میپرد؟ نه صفاتی که از اصلاش دارد. خصوصیاتی که از اصل خودش دارد را بروز میدهد یا نه؟
لذا شخصیت انسان ها بروز شخصشان است نه به صورت حرکات جسمانی، نه بروز به صورت امکانات مالی که دور خودشان جمع میکنند؛ اینها شخصیت آدم را نشان نمیدهد. شخص مثلا میخواهد توی یک آلونک باشد یا توی یک کاخ باشد اینها مهم نیست، شخص بودن را چطور بروز میدهد، چه در آلونک و چه در کاخ. چه وقتی پیاده دارد راه میرود شما میرسید میگویید این آدم با شخصیتی است و چون بروزات درجاهای مختلف فرق میکند به همین خاطر شخصیت دسته بندی میشود. شخص یکی است چون بروزات متفاوت است، شخصیت دسته بندی میشود؛ شخصیت اجتماعی، شخصیت خانوادگی، شخصیت دینی. این فرد که میبینید شخصیت اجتماعی خیلی خوبی دارد یعنی شخص بودناش را توی اجتماع خیلی خوب بروز میدهد، در جلسات خیلی وزین صحبت میکند، حرکات و سکناتاش خیلی وزین است که برای همه جلب توجه میکند. همین فرد موقع نماز میرسد میبینید که چقدر سر سری نماز میخواند. مطابق شخص بودن خودش نماز نمیخواند اگر یک میمون آنجا باشد بیاید ببیند آدم ها دارند نماز میخوانند بیاید ادای نماز خواندن در بیاورد خیلی برای شما بزرگ جلوه میکند. چرا؟ زیرا از میمون توقع ندارید، بیشتر از شخص بودن خودش، دارد شخصیت بروز میدهد. اما اگر یک انسان مثل آن میمون نماز بخواند، شما ناراحت میشوید، چرا اینطور نماز خواند؟ آقا میمون همینطور نماز خواند شما بزرگ شمردید، این آقا اینطور نماز میخواند کوچک می شمارید؟ هر دو یک بروز داشتند، میگویید بله. شخصِ این میمون بسیار سخیف و ضعیف است، شخص این انسان بسیار رفیع است. انتظار بر این بود که این انسان مطابق شخصِ خودش رفتار بکند؛ شخصیتاش متأثر از شخصاش باشد. شخصیت یعنی بروز شخص بودن فرد. چیزی که عموم انسان ها در جامعه امروزی دنبال میکنند، شخصیت علمی، توی مثلا مجمع علمی که وارد میشوند در یک همایش، چطور آداب را رعایت بکنند. جالب است طرف دفعه اول که توی یک همایش میرسد نمیداند باید چه کار کند، مدام به این و آن نگاه میکند، چکار میکنند که ادا در بیاورد. دفعه دوم دفعه سوم، دفعه دهم دیگر شخصیت یک همایش علمی توی وجودش جا افتاده است؛ اول که میرسد چطور سلام بکند، چطوری با طمأنینه بیاید داخل مجلس، چه کار کند، چه کار نکند.
آن نوع رفتاری که افراد در یک مجامع علمی انجام میدهند دارد زیاد میشود چرا؟ چون این صحنه مبتلا به است.توی فیلم های غربی که نگاه میکنی این شخصیت علمی را پررنگ میکنند، کامل نشان میدهند. همین کسی که شخصیت علمیاش نسبتا کامل است، از آن محفل علمی که بیرون میآید شخصیت خانوادگیاش را نگاه میکنید، چقدر بد است.
درباره شخص درون محیط عرش را صحبت کردیم، درون دنیا هم صحبت شد. ببینید دنیای انسان گذراست. همانطور که آن شخص مثلا فوق لیسانس گرفته است و درون این مجمع علمی دعوت شده است. میرود، دفعه اول نمیداند باید چه کار کند، تا الان در محیط دانشجویی بوده است، در محیط اساتید نبوده است، در محیط همایش نبوده است. یواش یواش یاد میگیرد که در آن محیط چگونه مُبادی آداب باشد. شخص بودن را چگونه در آنجا بروز بدهد؛ بعد از ده تا همایش کاملا شخصیت همایش را گرفته است. بهش میگوییم که عزیز من! این دنیا گذراست چند سال دیگر میخواهی در این دنیا زندگی کنی؟ بیست سال، سی سال، چهل سال دیگر؟ یک وقتی سرت را باید بگذاری و از دنیا بروی، میروی در برزخ، آیا شخصیت برزخی خودت را ساختی؟
شما دانشجو بودی بعد شخصیت شما شد شخصیت دانشگاهی، شخصیت دانشمند. الان شخصیت دانشمند داری، شخصیت برزخی خودت را چهکار میکنی؟ یک روزی از دنیا میروی، یعنی بروز شخصات را در برزخ کار کردی؟ همانطور که شخصیت دانشجویی داشتی این را در طی ده همایش به شخصیت دانشمند تبدیل کردی، دستت درد نکند. الان چقدر به شما احترام میگذارند؟ وقتی میخواهی صحبت کنی یک مطلب ساده را چنان وزین صحبت میکنی که همگان تحسین میکنند. وقتی داخل همایش میآیی چنان مبادی آداب هستی که بر دیگران اثر میگذاری و دیگران از شما یاد میگیرند و شما را از برترین شخصیت های این همایش میدانند. برزخ را چکار کردی؟ یعنی چی؟ یعنی سرت را گذاشتی از دنیا رفتی، متناسب با شخص بودن خودت در برزخ بروز داری؟
…………………………………………………………………………………………
-
هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ طینٍ ثُمَّ قَضى أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ/ [انعام۲] ص۱۲۸
دیدگاهتان را بنویسید