1- روانشناسی بالحق [ابعادی] چیست؟
کلیات [روانشناسی معاصر و روانشناسی مبتنی بر ابعاد انسان]
شناخت و استخراج چهارچوبه های روانشناسی از قرآن
أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، اَلْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَ تَوَکَّلْتُ عَلَی اللهِ
معمولا کسانی که می خواهند در روانشناسی اسلامی کار کنند، دانش آموخته روانشناسی غرب هستند. چهارچوبه ذهنی که دارند از روانشناسی غرب است و میخواهند مقولاتی در احادیث پیدا کنند و بگویند در این موضوع نظریه اسلام این است. این همان رفتاری است که در قبال فلسفه دانشمندان ما دنبال کردند و فکر میکردند که دارند درست رفتار میکنند، در حالی که در حقیقت در دام آن رشته می افتند.
فلاسفه اسلامی در دام فلسفه یونان افتادند و از آن دام هیچ وقت نتوانستند بیرون بیایند، روانشناسان اسلامی هم در دام روانشناسان غرب میفتند و نمیتوانند بیرون بیایند. مگر اینکه آنهایی که میخواهند روانشناسی کار کنند ابتدا چهارچوب فکریشان را با تفکری که در قرآن و در مکتب اهلبیت(ع) هست، به صورت صحیح بسازند بعد بیایند به سمت مکاتب دیگر و مکاتب دیگر را با آن چیزی که در ذهنشان ساختند، سعی کنند مقایسه بکنند. با نظام خداوندی مقایسه کنند، که چون معمولا این کار را نکردند میبینید که محصولات طور دیگری است.
در روانشناسی صحیح هم باید همین ماجرا صورت بگیرد، یعنی ابتدا ما با عناوین صحیح در نظام خداوندی آشنا بشویم، با عناوین روانشناسی بالحق آشنا بشویم. تعریف انسان در نظام خداوندی چیست؟ تعریف و حیطه روان در نظام خداوندی چیست؟ و چهار «چه» را انسان دنبال کند: «چه هست؟»، «چطور اینطور شده؟»، «چه چیزی مطلوب است؟» و موضوع چهارم اینکه «چه کار باید کرد؟». اینها را باید به فراخور دنبال کرد. پس اینکه ما از روانشناسی غربی شروع کنیم و بخواهیم ما به ازاء هایش را در روانشناسی اسلامی دنبال کنیم، این دام است. دام قدیمی هم هست، نباید توی این دام بیفتیم. بیاییم اول از تعاریف را شروع کنیم، از تعاریف صحیح شروع کنیم.
برای اینکه از تعاریف صحیح شروع کنیم، در هر قسمت ذیل هر عنوان از عناوین روانشناسی بالحق، آیات مربوطه چیست؟، احادیث مربوطه چیست؟ و بحث های صحیح در هر قسمت چیست؟ در قسمت بعد، از تعاریف دانشمندان چه داریم؟ دانشمندان مثبت و دانشمندان دیگر. مثلا تعریف انسان؛ انسان چیست؟ و باید چه باشد؟ خب چه آیاتی در این زمینه داریم؟ چه احادیثی در این زمینه داریم؟ در قرآن، در احادیث، در کلام دانشمندان شاخص 1400 ساله درباره این موضوعات چه چیز هایی گفته اند و بعد دانشمندان جوامع دیگر.
مثلا این تفکر که بر آن اساس آن انقلاب فرانسه صورت گرفت، که “انسان حیوان وحشی است”. باید با شرایطی که توی شهر و اجتماع ایجاد میشود این موجود وحشی مهار بشود و مثل حیوان وحشی که شما غذایش را به موقع جلویش میگذارید، تیمارش میکنید اگر این کار را نکنید، حمله میکند و کسانی را تکه پاره میکند. خب این تعریف را شما ببینید از انسان، یک دانشمندی این را مطرح میکند، بر این اساس مکتبی ساخته میشود و میبینید که در جامعه غربی کلی به انسان دارند میرسند، لااقل از جهاتی. چرا؟ بر اساس این تفکر.
خب این همان منطق باغ وحش است، در باغ وحش یک تکه گوشت بزرگ را جلوی شیر میگذارند، شما میگویید اگر این گوشت بیاید در خانواده ها سی چهل خانواده را سیر میکند. چرا این تکه را دارند به شیر میدهند؟ زیرا این منطق باغ وحش است، غذایشان باید به موقع جلویشان باشد تا داد نزنند، جانور ها همدیگر را تکه پاره نکنند.
شروع روانشناسی بالحق [ابعادی] از ابعاد انسان
ما در بحث روانشناسی بالحق از خود انسان شروع می کنیم و جلو می آییم. در زیرمجموعه هایش: روح چیست؟ خب تا بگوییم روح چیست، آنهایی که مسلمان هستند چکار میکنند، فلان آیه توی سوره إسراء را میخوانند که:«یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی» یعنی چه؟ یعنی شما نمیتوانید روح را بشناسید. منظور چیست؟ اصلا این آیه درباره روح انسان نیست. صحبت از الروح است، الروح یکی از مخلوقات عالی خداوندی است. پس روح در قرآن چه می شود؟ اینها را باید دقیق بشناسیم، قرآنی بشناسیم که روح چیست؟ توصیفاتش چیست؟ همینطور بحث ها را یک به یک جلو خواهیم آمد.
جلوتر که می آییم مثلا در بحث فؤاد، بحث قرآنی و روایی فؤاد چیست؟ به عنوان مثال جالب است وقتی رسول الله(ص) در معراج تشریف بردند به ارتفاعات بالا رسیدند، خداوند میفرماید که:«ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى» فؤاد حضرت آنچه را میدیدند را تکذیب نکرد. فؤاد به آن ارتفاعات بالا چه ربطی دارد؟ خدا نمیفرماید که فؤاد رفت بالا، فؤاد در ارتفاع خودش است اما سنجش با فؤاد است. در مقام سنجش تکذیب نکرد. پس فؤاد شعور دارد، شعور انسان در فؤاد انسان است. چون اوست که تصمیم میگیرد تصدیق کند یا تصدیق نکند. مکان تصدیق و تکذیب فؤاد است. درباره مریم(س) میخوانید که ایشان کلمه ربّ را تصدیق کرد. درباره رسول الله(ص) میخوانید که« ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى». پس تصدیق و تکذیب به فؤاد ربط پیدا میکند. فؤاد شعور دارد، از همین آیه استنباط میکنیم. فؤاد حس دارد، حس دارد از کجا؟ آنجایی که«وَ أَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسى فارِغاً» دلِ مادرِ موسی تهی شد. که بعد خداوند در ادامه اش جالب است که میفرماید اگر ما قلبش را رَبط نزده بودیم، ایشان مشکل پیدا میکرد. ربطِ در قلب یعنی چی؟ به هر حال اینها باید کار بشود، بحث های قرآنی را باید بدانیم. به نظر می رسد در جامعه اسلامی جای این بحث ها خالی است و حتی در بین روانشناسان اسلامی این بحث ها نباشد.
روانشناسی باید مبتنی بر نظام خداوند و ابعاد خلفت انسان باشد
خداوند در نظامش چه چیزی قرار داده؟ در قرآن چه فرموده؟ این را باید مطرح کنیم. به نظر می رسد این قسمت در روانشناسی جایش خالی است. حالا شاید کسانی درباره چیستی انسان، ابعاد انسان، بیمای هایی که بر انسان عارض میشود پرداخته باشند. مثلا بیماری های قلب طبق قرآن چیست؟ بیماری های فؤاد طبق قرآن چیست؟ واژه نفس در قرآن آمده است. نفس چه انواعی دارد؟ بیماری هایش چیست؟ روش های درمان چیست؟
تعاریف در اسلام چیست؟ مثلا تعریف اسلام در قرآن چیست؟ تعریف خانواده در قرآن چیست؟ تعریف جامعه در قرآن چیست؟ معیار ها چه باید باشد؟ با چه روش هایی؟ از قرآن و از احادیث اهلبیت (ع) اینها باید کار شود.
ما در این بخش [مقالات روانشناسی بالحق] فهرست کارمان را درج خواهیم کرد، سپس روش کارمان را توضیح خواهیم داد، سپس موضوعات مدنظر را به صورت تولید محتوا منتشر خواهیم کرد.
- لینک دانلود به صورت پارت های جداگانه در فایل های ZIP ارائه شده است.
- در صورتی که به هر دلیل موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید به ما اطلاع دهید.
برای مشاهده لینک دانلود لطفا وارد حساب کاربری خود شوید!
ورود / عضویتپسورد فایل : پسورد ندارد گزارش خرابی لینک
دیدگاهتان را بنویسید